ترنمترنم، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

ترنم بانو ، کودک امروز ، بانوی فردا

تقدیم به مامان جون و مادر جون بهترین مامان های دنیا!!!!!

  بهار زندگي مادر ، تو شکوفاتر از بهار، نهالِ تنم را پر از شکوفه کردي و با بارانِ عاطفه هاي صميمي، اندوه هاي قلبم را زدودي و مرهمي از ناز و نوازش بر زخم هاي زندگي ام نهادي. در «تابستان»هاي سختي با خنکاي عشق و وفاي خويش، مددکار مهربان مشکلاتم بودي تا در سايه سارِ آرامش بخش تو، من تمامي دردها و رنج ها را بدرود گويم. با وجود تو، يأس دري به رويم نگشود و زندگي رنگ «پائيز» نااميدي را نديد. تو در «زمستانِ» مرارت هاي زندگي، چونان شمع سوختي تا نگذاري رنجش هيچ سختي ستون هاي تنم را بلرزاند. مادر، اي بهار زندگي، شادترين لبخندها و عميق ترين سلام هاي ما، همراه با بهترين درودهاي خداون...
22 ارديبهشت 1391

هر چه داریم از شماست: تقدیم به 2تا مامان مهربون.....

  مادر ، اي لطيف ترين گل بوستان هستي، اي باغبان هستي من، گاهِ روييدنم باران مهرباني بودي که به آرامي سيرابم می کردی. گاهِ پروريدنم آغوشي گرم که بالنده ام می ساختی. گاهِ بيماري ام، طبيبي بودي که دردم را مي شناختی و درمانم مي کردی. گاهِ اندرزم، حکيمي آگاه که به نرمي زنهارم می دادی. گاهِ تعليمم، معلمي خستگي ناپذير و سخت کوش که حرف به حرف دانايي را در گوشم زمزمه مي کردی. گاهِ ترديدم، رهنمايي راه آشنا که راه از بيراهه نشانم می دادی. مادر تو شگفتي خلقتي، تو لبريز از عظمتي؛ تو را سپاس مي گويم و مي ستايمت. ( از طرف علی ، سمیرا ، ترنم ) ...
22 ارديبهشت 1391

تشکر از زحمات مادر جون و مامان جون.....روز مادر مبارک!!!!

    روز مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن روز مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود روز مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد روز مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری مادر!!!!! تو گلی خوشبو از بهشت خدایی که گلخانه دلم از عطرتو سرشار است از تبار فاطمه ای وگویی وجود تو را با مهر فاطمه سرشته اند پس همیشه دعایم کن چراکه دعایت سرمایه فردای من است . مادر بر من روزگاران گذشته   لیک چه خوشبختم که دستانم بوى تو را میدهند هنوز . . . هنوز هم در پی گذشت سالها تن خس...
22 ارديبهشت 1391

ترنم بانو در مشاغل مختلف!!!!!!!

  از خدا پرسيد : اگر در سرنوشت ما همه چيز را از قبل نوشته اي، آرزو كردن چه سود دارد؟ خداوند خنديد و گفت : شايد در سرنوشتت نوشته باشم " هرچه آرزو كرد............. اين روزها سعي مي‌كنم بيشتر برات دعاي خير كنم، چون مي‌گن دعاي مادرها مستجاب مي‌شه . عزيزان و دوستانمون دائم برات دعاهاي خوب مي‌كنن: سلامتي، بخت خوب، زيبايي و ... وقتي اين حرفا رو مي‌شنوم مي‌رم تو فكر كه برات چه دعايي بكنم!؟ همه دعاها و آرزوها خيلي خوبن، ولي ته دلم هميشه مي‌خواسته يه آدم شاد باشي و تو زندگيت احساس خوشبختي كني. آدمي كه داراي اعتماد به نفس و عزت نفس باشه، كسي كه براي زندگي ارزش قائله و...
17 ارديبهشت 1391

7 ماه و 7 روز بافرشته ای به نام ترنم!!!!!!!

عکس های ترنم در ٧/٧/٩٠ (بدو تولد) عکس های ترنم ٧ ماه و ٧ روز بعد: دلبر نازنینم: 7 ماه و 7 روزه که کنارمی لحظه به لحظه....از با تو بودن لذت میبرم لحظه به لحظه....خدا یا شکرت لحظه به لحظه.... این فقط یه سن یا عدد عجیب نیست....تو هم امروز عجیب شدی....یه لحظه از من جدا نمی شی...خیلی خودت رو می چسبونی به من و حسابی لوس مامان شدی....چرا؟؟؟نمی دونم....اما می دونم وقتی خودت رو در اغوشم قایم میکنی....وقتی هیچ کس و هیچ جا رو جز آغوش من نمی خوای......به عرش می رسم از این حس زیبا....اینقدر انرژی می گیرم و اینقدر از صدای نفس هات لذت میبرم که حاضرم تا ته دنیا بغلت کنم و بوت کنم و هر جا ...
15 ارديبهشت 1391

گمگشته!!!!!!!!

  عزیز دلم عاشق این عروسک غاز بودی ولی متاسفانه روز جمعه که رفته بودیم گردش گمش کردی...این هم آخرین عکسهایی که با غاز قبل از فرار کردنش گرفتی!!!!!!!!!!!!!     خب همین کارها را کردی که فرار کرد!!!!!!!!!!! ...
12 ارديبهشت 1391

ترنم بانو در تولد 25 سالگی مامان!!!!!

  ترنم عزیز من: مادر که می شوی گاهی دلت می گیرد.گاه بی اختیار اشک می ریزی و چون مادری وقتی همه خوابند گریه می کنی.... دلت می خواهد همه تاجهای افتخار مادر بودن را به کناری بگذاری و خودت را نگاه کنی... گاهی خالی می شوی از همه خنده ها . گاهی دلت فقط یک جاده می خواهد که بروی اما نمی دانی کجا؟و چرا؟ گاهی حتی آزاد نیستی که فکر کنی ، بسازی ، بنویسی و دلت می گیرد... مادر که می شوی دیگر خودت نیستی و هر گاه به یاد خود تنهایت می افتی دلت می گیرد... می دانی گاه زیر فشار آنچه که هستی و باید باشی خرد می شوی و بعد فکر می کنی که سخت ترین کار دنیا وقتی است که پاهایت باید برود و دستانت بسازد و چشمانت بخواند و ببیند...
8 ارديبهشت 1391

ترنم بانو 7 ماهه شد!!!!!!!!!

به کجا چنین شتابان؟؟؟ روزهایم به سرعت باد می گذرند....می دوند و می دوزند مرا به فردا....جالب اینجاست که خودم هم استقبال میکنم از این دویدن...از این سرعت سرگیجه آور...از این جهش به فردا  و گاهی  استپ می دهم به خودم که کجا؟؟؟؟در فردا چه پنهان است که اینگونه بی تابی؟؟؟ بمان و لذت ببر از این معصومیت...از این چشمان شفاف و لبریز از عشق که به تو خیره می شوند....از این 2 دست پاک که تو را در آغوش میگیرند...از چهره ای آسمانی که تو را به عرش میبرد.از لحظه لحظه هایش سیراب شو و من سیراب میشوم از چشمه جوشان عشق تو.... ترنم عزیزم:با وجود تو من به خود می بالم....سرشارم از حس مادری ...حسی که تو عزیز مادر به من بخشیدی....نمید...
8 ارديبهشت 1391