ترنمترنم، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

ترنم بانو ، کودک امروز ، بانوی فردا

....روز دختر مبارک(سومین سالگرد تولد قمری ترنم بانو)

ما 3 سال است روز میلاد حضرت معصومه را جشن می گیریم... 3 سال قمری از حضور فرشته ای در زندگیمان می گذرد...3 سال است روز دختر، روز میلاد فاطمه معصومه برای ما معنای دیگری پیدا کرده..همزمانی به دنیا آمدن دخترمان در 1390/07/07 با سالروز میلاد حضرت معصومه و روز دختر برای ما یک اتفاق ارزشمند بود... و درست 3 سال پیش خدا  بهترین فرشته اش را به ما هدیه داد و ما امسال نیز تولد قمری این فرشته  را به شکرانه  3 سالگی پدر و مادر شدنمان جشن میگیریم. ...   همیشه این جمله را می دیدم که : "برای مادرم که بهترین روزهای زندگی اش را به پای من ریخت" اما با معجزه تولد تو باو...
8 شهريور 1393

.......................روز دختر مبارک!!!

  تقدیم به بهترین دختر دنیا و امید حیات من با آرزوی بهترین و برترین ها برای فرشته زندگی ام . . . ترنم عزیزم روزت مبارک     (د)  داستان آفرینش ، زاد و بود دختر است (خ) ختم شیرین کاری خالق ، فرود دختر است (ت) تازه رو ، شیرین سخن ، خوش قلب و ناز (ر) راز شور انگیز خلقت در وجود دختر است (ت) تار زلفش رشته ی موسیقی پروانه هاست (ب) بر لبان بی صدای گل ، سرود دختر است (ل) لاله می نازد به آب و رنگ خود ، این ساده را (و) وهم می افتد که شاید در حدود دختر است (ر) ...
7 شهريور 1393

..........روزهای زیبای خرداد ماه!!!!!!

ترنم بانو در تولد 4 سالگی پسرخاله بهراد :(البته تولد بهراد 27 اردیبهشت بود که با تاخیر در خرداد ماه براش جشن تولد گرفتند) " بهراد جان تولدت مبارک "   و این هم ژست عجیب غریب دخترک : و این هم کیک که خاله الهام زحمتش را کشیده :   ترنم بانو در پارک: نقاشی ترنم بانو روی تخته سیاه: و این هم ترنم بانو که بعد از خوردن بستنی در حال تماشای تلویزیون خوابش برده : ...
28 مرداد 1393

.....روزهای زیبای اردیبهشت !!!!!!!!!!!

ترنم بانو در باغ دایی : ترنم و بهراد در حال چیدن گوجه سبز:   ترنم بانو در حال توت خوردن:   ترنم و توپ بازی در پارک:   وقتی توپ ترنم می افته بالای درخت و غصه میخوره:   و تلاش ترنم برای پایین آوردن توپ با کفش بابا:   و تلاش دوباره برای پایین آوردن توپ با بطری نوشابه :   و بعد از پایین آوردن توپ تلاش دوباره برای انداختن توپ روی درخت:   و این هم غلتیدن روی چمن ها: ...
25 مرداد 1393

......ترنم بانو و خرید ببعی در کنار خیابان!!!!!

پی نوشت: البته قرار نبود عروسک بخریم و فقط برای تماشا پیاده شدیم...که دختر گلی از دیدن ببعی ها ذوق زده شد و شروع کرد به دویدن و متاسفانه زمین خورد و پای چپش زخم شد و خیلی گریه کرد و بالاخره ما دوتا ببعی براش خریدیم ..(اردیبهشت 1393) خدایا خودت محافظ همه ی این فرشته های کوچک باش... ...
2 تير 1393

.....ترنم و مهدکودک!!!!

ترنم بانو و اولین روز مهد کودک( آبان 1392) ترنم بانو در مهد کودک بعد از یک هفته : و این هم عکس ترنم بانو در جشن تولد باران جان(دخترعموی ترنم) در مهدکودک که از وبلاگ باران جان برداشتم: ترنم بانو در روزهای پایانی مهدکودک ، مشغول بازی در فضای سبز بیرون مهد : پی نوشت: ترنم بانو از آبان 1392 به مهد کودک رفت....به دلیل وابستگی خیلی زیاد 1 ماه همراه  او به مهد کودک رفتم...محیط مهد را دوست داشت...به بچه ها و مربی مهد خیلی علاقه داشت...اما جدایی از من خیلی براش سخت بود و حتی بعد از گذشت چند ماه نتونست با این قضیه کنار بیاد...ماه...
2 تير 1393

........من بابایی ترین دختر دنیام!!

خواستم بنویسم از او… راستش انگار جرات نکردم . انگار میترسیدم که بنویسم و کم بیاورم. تاب نیاورم. اشک‌هایم ببارد. و من بی‌تاب شوم . سخت‌ترم بود که بنویسم و بفهمم چقدر کم ام… چقدر کوچکم در برابرش . برای همین این همه گذشت. چند روز دارد از روزش می‌گذرد و من تازه توانسته‌ام جرات ام را جمع کنم، انگشتانم را روی دکمه‌های کیبورد حرکت دهم و بنویسم . از او … او که به من و خواهرانم یاد داد باید محکم باشیم. دختر هستیم؟ باشیم! محکم بودن که ربطی به دختر بودن ندارد . یادمان داد هر مصیبتی به‌اندازه‌ی خودش عزاداری دارد! نه بی...
3 خرداد 1393