ترنمترنم، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

ترنم بانو ، کودک امروز ، بانوی فردا

.......دلنوشته ای برای ترنمم!!!!

1392/6/7 18:02
498 بازدید
اشتراک گذاری

ترنم نازنينم !!!

روزهايي توي زندگي هست كه دل آدم از تموم عالم ميگيره و تموم خاطرات بدش جلوي چشماش رژه ميرند... اين روزها توي زندگي همه آدمها پيش مياد... ديروز براي من يكي از همون روزها بود .......


ديروز وقتي با اون چشماي قشنگت با نگراني بهم خيره شده بودي و با سر انگشت هاي كوچولوت قطره هاي اشكم رو پاك ميكردي و میگفتی  " مامان سمیرا چی شده ؟ مامان سمیرا گریه نکن ... مامان سمیرا ببخشید " يكباره تموم غم هام يادم رفت و خدا رو از ته دل به خاطر داشتنت شكر كردم ...

دختر گلم ادم ها هرچقدر كه قوي و محكم باشند وقتي كه غمگين هستند به تسكين احتياج دارند... اين تسكين خيلي هم كار بزرگ و سختي نيست .. اينجور مواقع ادم نيازمند همراهي اطرافيانشه تا بدونه ناراحتيش براي بقيه مهمه... محتاج يه آغوش پرمهره كه به روش باز بشه ....دستي كه به مهر نوازشش كنه.... شونه اي كه بتونه روش چند قطره اشك بريزه و يا حتي يک آه ... يک آه كه به نشونه ی همدردي كشيده بشه.....

 

ميبيني اين كارها خيلي ساده اند ولي مفاهيم عميقي دارند .....اين كارهاي به ظاهر ساده هر چند غم ادم رو كم نميكنند ولي تحملش رو آسونتر ميكنند.......

 

دختر نازم يادت باشه وقتي قد كشيدي و براي خودت خانوم شدي عشق و محبت هم بايد باهات قد بكشه و بزرگ بشه اونقدر بزرگ كه ديگه توي قلبت جا نشه و اونو نثار اطرافيانت بكني تا بتوني :

 

يار خاطرشون باشي نه بار خاطرشون...

 

پی نوشت:

ببخش دختر که روزهایی هست که مادری نمیکنم برایت....خودم شرمم می آید وقتی مامان صدایم میکنی...

خدایا شکرت.. نه... هزار هزار بار شکرت که  شادم به بودن کنار این پدر و دختر...

خدایا شکرت برای داشتن دختری که زبانی دارد درازتر از قد و قواره خودش و دلی دارد به وسعت دنیا...

تشکر نوشت :

از تو مرد زندگی ام ممنونم  که همیشه همراهم بوده ای و حمایتم کرده ای...

ترنمم ممنونم که با جملات کودکانه ات پایان دادی به ناراحتی ای که تو دلیلش نبودی....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)