ترنمترنم، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

ترنم بانو ، کودک امروز ، بانوی فردا

........روزانه های یک مادر(شماره سه)

1392/3/30 1:40
523 بازدید
اشتراک گذاری

بچه که بودیم آن وقت ها که مادرم شاکی و خسته دنبال یک بیابان بی آب و علف میگشت تا سر به بیابان بگذارد منظورش را نمی فهمیدم...

حالا خودم مادرم و روزی هزار بار در دلم آرزوی یک بیابان بی آب و علف را دارم...جایی که خودم باشم و کسی و کسانی نباشند تا روی این سیستم عصبی درب و داغونم پیاده روی کنند...

جان شیرینم این روزها بیشتر از آن چیزی که فکرش را بکنی شاکی ام...خسته ام...تمام فکر و تنم درد میکند...دستانم آنقدر از شدت استرس درد میکنند که توانایی تکه کردن نان هم ندارند...شیرینی های مادری را انکار نمیکنم....خدا شاهد است با تمام خستگی ام تمام روزم شکر می گویم...شکرش همیشه در دلم است...اما خسته ام...نه از تو ...نه از پدر...بلکه از دیگران خسته ام...از رفتارهای بچگانه شان...غرور بی اندازه شان......از دیگران خسته ام و تو را بهانه میکنم...شیطنت های کودکانه ات را دلیل خستگی ام بیان میکنم..ببخش اگر بر تو سخت میگیرم...

دلم بیابان بی آب و علف می خواهد...نه همین نزدیکی ها...جایی دور خیلی دور...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

محبوبه مامان ترنم
30 خرداد 92 12:13
دور باشه ازتون اون کسایی که آرامشتون رو به هم می زنند و خسته تون می کنن.
ایشااله که شادیهاتون اینقدر با ترنم و همسرتون زیاد باشه که دیگه جایی واسه اومدن افکار مزاحم و ناراحت کننده دیگران توی زندگیتون خالی نمونه.


ممنون عزیزم....ما هم تلاشمون به اینه که غصه ها را پشت درب خانه بگذاریم و اجازه ورود اونها را به کلبه ی کوچیکمون ندیم...
الينا
4 تیر 92 12:16
سلام دوست بي وفا كه سري به ما نمي زني!!
اميدوارم اين نوشتن كمي دردهاي دلت را تسكين بده و مي دونم كه حتما اين قلم زيبات مسكنه روحه


الینا جان ببخش گلم...این روزها حسابی درگیرم...