ترنمترنم، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

ترنم بانو ، کودک امروز ، بانوی فردا

دل نوشته ای برای دخترک 1 سال و 1 ماه و 1 هفته و 1 روزه ام!!!!

1391/8/16 1:43
355 بازدید
اشتراک گذاری

دخترک کوچک نگاه کن....زندگی ما رود روانی است ...رودی زلال که  در جنگلی انبوه می رود...تاب می خورد...شتاب میگیرد...و گاه آرام در خود فرو میرود...نگاه کن دخترک برگهای پژمرده را که چگونه به درونمان رسوخ میکنند...دست من و تو نیست این سرنوشت ماست....

آغوشت را برای آنها هم باز کن...همه این برگ های زرد و مرده درس های خداست...برای من برای تو و برای همه آنها که جریان دارند....

نگذار حضورشان رفتن تو را کُند کند....ببرشان...بگذار درونت به آرامی غرق شده و هیچ اثری از آنها نماند....

ترنم مهربان و صمیمی!!!!

بزرگ می شوی و گاهی قصه رودخانه های دیگر را می شنوی...

قصه شاخه های تنومندی که راهشان را سد کرده و تو درمانده ای از کمک...قصه می شنوی از اشک های نیازمندشان...

صدای زجه قلب های شکسته شان را می شنوی...

اما تو می دانی همه این شاخه های شکسته ، تمامی برگهایی که هر روز فرو می ریزند نشانه زندگی است...

زیر گوش باد بگو....بگو خبرشان کند ایستادن مرداب شدن است....بگو باید رفت باید همه پژمردگی ها را غرق کرد.....خبرشان کن و بگو همه سدها برای رشد ماست...

بگو شاید بشنوند...

 

 

کوه پرسید ز رود،
زیر این سقف کبود
راز ماندن در چیست؟            گفت: در رفتن من
کوه پرسید :و من؟                گفت:در ماندن تو
بلبلی گفت: و من؟  
خنده ای کرد و گفت:              در غزل خوانی تو

آه از آن آبادی 
که در آن کوه رَوَد ،
رود ،مرداب شود،
و در آن بلبل سر گشته سرش را به گریبان ببرد،
و نخواند دیگر،
من و تو ،بلبل و کوه و رودیم
راز ماندن جز،
در خواندن من،ماندن تو،رفتن یاران سفر کرده یمان نیست بدان!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

رومینا
16 آبان 91 9:52
به به..چه ترنم دلنشینی...ماشششاللله... از همین جا بوس.... دست تکون میدم برات از پشت مانیتور...به یاد اون روزی که با هم بازی کردیم با دستای کوچیک دوست داشتنیت
دوستتون دارم مامان سمیرا و ترنم ِ جان



ممنونم از این همه محبتت عزیزم....
مامان تسنیم سادات
16 آبان 91 10:02
خوش به حال ترنم ...
مامانش چه حرفای قشنگی براش زمزمه می کنه ...
عسلم قدر مامانتو بدون


لطف دارید...ممنون که به ما سر میزنید...
سمانه
16 آبان 91 21:24



ممنون سمانه جان
سمانه
16 آبان 91 21:24



ممنون که به ما سر میزنی.....
نیلوفر
17 آبان 91 15:52
قربونت برم که اینقدر نانازی


خدا نکنه...باز هم ممنون که به ما سر میزنی نیلوفر جان..