ترنمترنم، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

ترنم بانو ، کودک امروز ، بانوی فردا

.........روز مادر مبارک!!!

1393/1/31 15:27
2,334 بازدید
اشتراک گذاری

دخترانه ای برای مــــــــــادرم :

مـــــــــادر خوبــــــــــــم :
 
به تو سلام می کنم، تا خانه ی عروجم با دعای تو بنا شود .........
 
و دلم در آسمان آبی مهرت رها شود .............
 
روزت خجسته، لبانت پر ز خنده و دلت شاداب و سرزنده باد . . .

وقتی چشم به جهان گشودم، قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره ی خسته ات نشست و دنیایت سبز شد و با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد.

 

جوانی هایت را با بچگی هایم پیر کردم . به موی سپیدت مرا ببخش ، مادر ، ای تمام هستی من !

مادرانه ای برای دخـــــــــــترم:

درست زمانی که بین همه ی اگرها و بایدها و چون و چراها مصمم میشی بشینی سر سجاده مهرش و از خدا نام مادر رو التماس کنی ، اون وقته که خدا نعمتش رو ... منتش رو بر سرت تموم میکنه و نام زیبای مادر رو برازنده باقی اسمت می کنه...

قصه تنهایی روزهای زندگیت تموم میشه...

یکی میاد که تو به لطفِ بودنش بهترین حس ها رو تجربه می کنی و به ضمانتش وام مادرانه میگیری...

 خودت به میل خودت ، خودتو از دفتر الویت ها داوطلبانه خط میزنی و یه نفر رو  مادرانگی میکنی تا انتهای زندگی ...

درست مثل مادرت

یادم بمونه که ؛

همه ی اینا خستگی داره...

نگرانی داره ...

از خود گذشتگی داره ...

این حذف خودها ...!!!

توی خیلی جاهای زندگی سخته ...

گاهی درد داره...

یادم باشه تصمیمی که گرفتم خیلی بزرگه...

اما به همه مادرانگی می ارزه...!!!!!

و اينطور شد كه من الان خوشحال از مادر بودنم تمام سختي ها رو به جان مي خرم کوچولوی من ...دوستت دارم...

پی نوشت: ترنم از مهد کودک اومد خونه ..سلام کرد و گفت مامان روزت مبارک....بعد هم نقاشی قشنگی را که با کمک مربی مهد کشیده بود داد بهم....خدایا به همه بچشان این طعم شیرین مادری را..خدایا شکرت...

و این هم نقاشی ترنم بانو و نوشته های مربی مهد:

(ترنم می خواد برای مامانش لباس آبی بلند بخرهقلبقلب)

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

الهام(مامان اميرحسين)
31 فروردین 93 16:02
مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری... مادر یعنی به تعداد همه روزهای اینده تو، دلواپسی... مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری... مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد... مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود... مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن...!!! روزت مبارک
نگارنده:سمیرا
پاسخ
خیلی زیبا بود...ممنون دوست عزیز
مامان مهدیه
31 فروردین 93 16:15
سلام عزیزمدوقلوهای من ساراو ثنا زنگیان تو جشنواره نوروزی شرکت کردن ممنون میشم به وبلاگ ما بیاین وبهشون رای و امتیاز5 رو بدین
مامان مهدا گلی
1 اردیبهشت 93 10:48
چقدر خوشگل کشیدی ترنم ناز نازی... مامان ترنم،امروز وقتی نوشته های یک دوست وبلاگی(خط دوم کمرنگ) را می خوندم دلم گرفت،کاش دامن همه مادرها به حق آبروی حضرت زهرا سبز بشه...
نگارنده:سمیرا
پاسخ
ممنون خاله... انشاالله ..ممنون که به ما سر زدید...
مامان آروین-مریم
3 اردیبهشت 93 16:37
روزتون مبارک دوست جووووونی
نگارنده:سمیرا
پاسخ
ممنون عزیزم....روز شما هم مبارک
الهام مامان طهورا
28 اردیبهشت 93 17:09
ممنون از متن مادرانه زیبا من خیلی بیشتر از قبل به ارزش خودم پی بردم ولی نمیدونم چرا روز پدر را تبریک نگفتید
نگارنده:سمیرا
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم....راستش این روزها خیلی سرم شلوغه و وقت کم میارم ...اصلا فرصت نمیکنم بیام و وبلاگ را به روز کنم...