ترنمترنم، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

ترنم بانو ، کودک امروز ، بانوی فردا

.....بابا علی تولدت مبارک!!!!!

1392/8/5 3:14
1,204 بازدید
اشتراک گذاری

دخترکم !!!!

جانِ جانِ جانِ مادر!!!!

خواستم برایت بگویم ...

تحلیل ِ کم وکاستِ این دو سال و یک ماه روزهایِ مادرانه ی مادرت را که تمام و کمال جمع کنی و بگذاری گوشه ای برای فردا....

می رسی به روزهایِ نابِ پدرانه ی پدرت که با کارگردانی هوشمندانه اش خیلی به جا و زیبا کلید خورد و به بار نشست...

راستش خیلی وقت ها حسودی کرده ام به ارتباطی که اینگونه بی صدا، آرام و بی هیاهو شکل گرفت ..... رشد کرد .... صاحبِ پَر و بالی وزین شد و امروز و این روزها این همه می ارزد....

حسودی کرده ام به روزهای پدرانه اش....

به این همه عجله برای به خانه رسیدن...

برای تقسیم کارهایی که شاید خیلی هایش قابل تقسیم هم نبود....

برای دلجویی های به موقع اش ...

امدادهای دلچسبش....

کمک های کوچکِ به یاد ماندنی اش....

هم دلی هایِ فراموش نشدنی اش....

و همه و همه

بی نیاز به اجبار و یا خواهش کَسی ....

خواستم بگویم...

یکی که قَدرش خیلی گِران است و اندازه اش خیلی میزان....

در تمامِ لحظه هایت عاشقانه .... پدرانه ... حضور داشته و پا به پای بچگی هایت ، کودکی کرده..

روزهایت را زندگی کرده ....شب هایت را همراهی کرده...

و دلخوش به پدر شدنش با همه ی سختی های دو سال اوِّلِ زندگی ات مردانه در میانه ی میدان بوده است.......

خواستم بگویم یکی بی صدا در همه ی لحظه لحظه ها حضور داشته ..... با کمترین حرف ...با کمترین اشاره........

خواستم از قولت برایش بگویم :

" متشکریم آقایِ بابا "

و حواسمان هست به خیلی از اتفاق ها ... روزمرگی هایِ غیرِ تکراری... و قایعِ تکرار نشدنی...

حتّی اگر به رویت ...... به رویمان نیاوریم!!!!

تولدت مبارک بابا علی مهربون !!!!!!!

تقدیم به کسی که شکفتن هیچ گلی زیباتر از لبخند او نیست :

مثل عادت نیستی تا ساده انکارت کنم

تو نفس های منی باید که تکرارت کنم

مقتضای بودنی، یعنی که بی تو "نیستم"

زندگی بخشی و باید "عمر " ایثارت کنم

همسر عزیزم :

امروز تولد توست و بهترین زمانی که خدا می خواست مرا با هدیه ای شاد کند...

آری درست است این هدیه قبل از وجود خودم از آسمان آمده ولی مهم این است که از آن دل من بوده...


سی و دومین سالروز زمینی شدنت مبارک!!!!


 

پی نوشت:

دختر گلی از صبح در تلاش بود که برای بابایی کادو و کیک بخره و جشن تولد بگیره...اما بعد از ظهر پشیمون شد و مدام تکرار میکرد تولدِ منه....من بابا ترنمم....و در آخر هم زحمت تقسیم کیک تولد را ترنم بانو کشید!!!!!!

خدا جان ، از اینجا تا بهشت ِ موعودت سپاست را به جا بیاورم باز هم کم است !

خدایا ، روز به روز بهانه های خوشبختی ام را ساده تر نشانم ده ، این احساس های زیبا را روانه زندگی ام گردان !

خدای مهربانم ، به تمام انسانهایی که در جستجوی خوشبختی هستند بفهمان ، هر روز هزاران نشانه برای خوشبخت شدن میتوان یافت ، اگر ذره ای ، باورمان را تغییر دهیم !

خدایا نعمتت را بر من تمام کردی ، جای هیچ درخواستی نیست جز سلامتی و شادی و عاقبت بخیری همسرم و فرشته کوچکم !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

فاطمه
9 آبان 92 8:30
سلام خیلی وبلاگ خوبی دارید من تقریبا هر روز میام به دیدنتون امیدوارم که سالهای سال زنده و سربلند و پرنشاط باشید
همچنین ترنم خانم زیر سایه پر مهر و محبت پدر و مادرش با تندرستی بزرگ بشه انشاا...


سلام.ممنون فاطمه جان...خیلی لطف داری عزیزم...زحمت کشیدی برام نظر گذاشتی...فقط کاش به اسمت یک پیشوند یا پسوند اضافه کنی که با یک فاطمه دیگه اشتباه نگیرمت و بدونم کدومتون برای ما نظر گذاشتید عزیزم...