حس مالکیت!!!
من هلاک ِ این مال ِ تو ها هستم !
اینقدر لذت دارد که دستت را به سینه ات بزنی و بگویی :
مال ِ من ، مال ِ نَنُم(مال ترنم) ، نی نی ِ من ، تتاب ِ من(کتاب من)،
تخت ِ من ، تَتوی ِ من( پتوی من) ، بابایی ام ، مامانی ام، .....
تمام این مال ِ تو ها را بیخیال شوی ، مامانِ ترنم بودن لذتش بی انتهاست .
وقتی اطرافیان با شیطنتی درست به موازات شیطنت های تو !!! میگویند مامانه منه !
و تو قشنگترین و بی مثال ترین عشق هستی ام ، به سرعت خودت را به من میرسانی و حلقه دستانت را باز میکنی و خودت را محکم به آغوشم میچسبانی !
و با نگاهی پیروزمندانه رو به او میگویی : مامان ِ منه ، مامان ِ نَنُم !!!
دیگر چه میخواهم از سهم خوشبختی ِ این دنیا ؟؟؟؟؟
خدایا ، گاهی آنقدر احساس خوشبختی روانه دل آدم میکنی که گذر زمانت برایش میشود بدبختی ِ بزرگ!
خدایا خوشحالم که در همین نزدیکی هستی ، گرمای دستانت را حس میکنم ، و دلم گرم تر میشود !