ترنم بانو ، کودک امروز ، بانوی فردا

نام احمد نام جمله انبیاست چون که صد آمد نود هم پیش ماست از مناره پنج نوبت پر خروش  نام احمد با علی آید به گوش روز و شب گویم به آوای جلی  اکفیانی یا محمد یا علی بعثت رسول عشق و مهربانی مبارک . . .     ...

  همسر عزیزم : دستانم را به سوی آسمان بلند می کنم و برايت دعا می کنم : دعا می کنم که هيچ گاه چشمهای کهربايی تو را در انحصار قطره های اشک نبينم دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببينم دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دريا و بوی بهار را دارد هميشه از حرارت عشق گرم باشد برايت دعا می کنم که گلهای وجود نازنينت هيچ گاه پژمرده نشوند ٬ برای شاپرکهای باغچهء خانه ات دعا می کنم که بالهايشان هرگز محتاج مرهم نباشند . من برای خورشيد آسمان زندگيت دعا می کنم که هيچ گاه غروب نکند ...

  دخترم: خوش به حالت...خوش به حالم من پدری دارم که دیوانه وار دوستش دارم و فداکاری راهمیشه از او دیده ام پدرم خسته بود اما شکسته نبود . دلتنگ بود اما نظر تنگ نبود . دل‌خور بود اما حسرت‌خور نبود . زخم خورده بوده اما منتقم نبود . مصمم بود اما متعصب نبود . معتقد بود اما متحجر نبود . اهل عقیده بود اما اهل خرافه نبود . دستگیر بود اما حالگیر نبود . مرامش مدارا و مروت بود. دست پدرم خیر بود . قدم پدرم خیر بود . کلامش خیر بود................. خوش به حال تو که پدری داری که برایت فداکار است و وجودش عشق و مطمئنم تو عاشق پدرت خواهی شد همانگونه که من عاشق پدرم شدم.................  &...

  آرزو هات را یه جا بنویس و یکی یکی از خدا بخواه خدا یادش نمیره ولی تو یادت میره چیزی را که الان داری آرزوی دیروزته ...

چه لطيف است حس آغازي دوباره، و چه زيباست رسيدن دوباره به روز زيباي آغاز تنفس... و چه اندازه عجيب است، روز ابتداي بودن! و چه اندازه شيرين است امروز... روز ميلاد... روز تو! روزي كه تو آغاز شدي! (( خواهر عزیزم تولدت مبارك))                                        ...

                 فرشته كوچولوي من هر روز آدماي زيادي به دنيا مي‌يان... فكرش رو كن هر روز خدا اين همه فرشته رو از آسمون رحمتش براي ما مي‌فرسته... يه حس قشنگ يه نور اميد ته دلم هست و خوشحالم از اینکه فرشته آسموني من هم تو راهه...                                                                &n...

  کنارآشیانه تو آشیانه می کنم فضای آشیانه را پر از ترانه می کنم کسی سوال می کند به خاطر چه زنده ای؟ و من برای زندگی تو را بهانه می کنم ...

خدا را هزاران بار شکر میگویم که دامنم از وجود گلی زیبا سبز است و خداوند من را لایق نام مادر دانسته دخترم با امدن تو مادر بودن را فهمیدم ... بهشت را نمیخواهم که حس مادرانه خود بهشت بی انتهایی ست ... نازنینم دست در دستانم بگذار ... و از هیاهوی این دنیا نترس که من ٬ مادرت ٬ تا نفس دارم کنارت هستم   و خدایی بالای سر ماست که همیشه مراقب و ناظر است ...

  مادر از برگ گل بهترم  چگونه میتوانم جبران آن همه عشقی را بکنم که بی دریغ به پایم ریختی از دوست داشتنی ترین لذتهای دنیا برای من گذشتی  تا بالنده و بزرگ شوم ولی به محض بزرگ شدن رهایت کردم و راهی زندگي جديد شدم! دستهایت را بوسه باران میکنم و بدان که همیشه وجودم سرشار از یاد توست باش تا امید زندگی در من نمیرد... ...