.....خوشبختی یعنی داشتن تو !!!!!!!
این روزها ، من ، تمام وقت در اختیارت هستم و برای اینکه تنهایی هایم را پر میکنی به تو مدیونم...
البته باید بگویم گاهی وقت ِ پرسش های با منظور ِ دگران ، که میپرسند چه میکنی ؟ ته دلم بغضی گذرا مینشیند که هیچ را جواب دهم ، اما پس از لحظه ای گذرا یادم به تمام مسئولیت های این دو ساله ام که می افتد ، لبخند ِ غرورآمیزی گوشه لبانم مینشیند !
همسر مهربانم ،
همان که این چند سال ، عشق و محبت و معرفت را بر من تمام کرد ،
همان که سایه به سایه حمایتم کرده و میکند ،
همان که تمام حرمت نفس دنیا را یک جا به کام تشنه ام سرازیر میکند،
همان که به من میگوید ما هستیم چون تو هستی ، زنده ایم به بودنت ، حرف زدنت ، خندیدنت ،
اوست که مرا پُر میکند از انرژی های قشنگ دوست داشتنی !
اوست که به من فهمانده مادری کردن ، حتی به تنهایی ، بزرگترین و مقدس ترین و با ابهت ترین شغل دنیاست !
اوست که به من آموخت وقتی تمام خانم های به ظاهر مشغول، پرسش منظوردارشان را میپرسند که چه میکنی ، بی مکث سرم را بالا بگیرم و به چشمانشان خیره شوم و بگویم :
در حال حاضر مادرم !
درس نمیخوانم ، سر کار نمیروم ، به کلاس های هنری مورد علاقه ام اولویت نمیبخشم ، آرایشم تمیز و شسته رفته نیست ، لباس هایم از ست خارج شده ، کیف هایم بزرگ است ، کفش هایم راحت است و بی پاشنه ، رستوران های انتخابی ام محدود شده. در تمام طول روز فکرم درگیر سوپ ِ خوشمزه ای است که قرار است نهار ِ ظهر دخترم را بسازد !
و در تمام این شلوغی ها ، من فقط مادرم ، فقط مادر !
و روزی میرسد که دلم برای تمام این مسئولیت های موقتی تنگ خواهد شد ، برای تمام ِ این روزها ، لحظه ها .
این را میدانم !
و روزی میرسد که دخترم همین عشق ها را نثار دخترش خواهد کرد ، همانگونه که مادرم به من هدیه داد !و همیشه به این می بالیدم که مادرم خانه دار است....مادرم شاغل نیست....مادرم همیشه در کنارم است....
دختر ِ عزیز تر از جانم ، از اینجا تا ته دنیا ، من با کمال میل و به خواست قلبی ِ خودم دربست مادرت هستم!
و از اینکه تمام دنیا را یک طرف نهاده ام و خودم را طرف دیگر با تو پنهان کرده ام به خود میبالم!
اینجا گفتم تا برای همیشه بدانیم که من بی منت ، کودکی ات را عاشقی کردم!
تشکر کردن کم است برای اینهمه عشقی که به من هدیه دادی ، ممنونم دختر ِ کوچک ِ بی نظیرم !
ترنم نازنینم می سپارمت به صاحب این روزها " حسین"!!!