ترنمترنم، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

ترنم بانو ، کودک امروز ، بانوی فردا

.......روزهای سخت بیماری!!!!!!!!!!!!!!!!!

1392/1/10 2:11
520 بازدید
اشتراک گذاری

دقیق ترین دماسنج !!!!

دستانم را می گویم !

همان ها که هجده ماه تمام  ، تنظیم شده اند با دمای بدنت !

که اگر نیم درجه بالا و پایین شوی ، بی اشتباه ، به دلم پیام ِ خطر ارسال میکنند !

نزدیک غروب  ، دستانم را به صورتت کشیدم ، به نظرم گرم تر آمدی !

به همه گفتم ، بارها و بارها چک کردند ، دست و صورتت را ، پیشانی ات را !

مرا متهم کردند به وسواس ، خندیدند ، به شک افتادم !

شاید اینهمه تظاهرشان ، برای دادن آرامش به من بود ، شاید برای کم کردن دلنگرانی ام!

و فردای آن روز حدود ساعت 20 حالت دگرگون شد و دو روز بعد در بیمارستان بستری شدی......

 

و من بودم و دلی که هزار باره به آتش کشیده شد !

 

وقتی میگویم بدنش کمی داغ است یعنی داغ است ، باورم کنید ! نگویید بچه شاد و سر ِ حال است دنبال مریضی میگردی !

دماسنج مادری را دست ِ کم نگیرید !!!

مادری هستم بی نهایت ریز بین و دقیق !

مادری که تا مرز ِ جنون ، این فرشته پاک ِ آسمانی را دوست میدارم !

مادری که تاب ِ داغی ِ تن ِ ابریشمی دخترم را ندارم!

 

 مادری که مثل تمام مادران ِ دنیا ، همیشه برای کودکش دلواپس ترین است !

 

خداوندا نگهبان ِ  تمام ِ کودکان ِ سراسر دنیا باش !

خداوندا !!!

سلامتی همه گل های باغ ِ زندگی را از تو میخواهم !

تخت های بخش اطفال ِ بیمارستان را خالی از تمام ِ بچه های نازنین گردان !

شادی و بازی و لبخند را مهمان تمام ِ خانه های کودکانه گردان و لباس سلامتی را به تن ِ بیمارشان بپوشان !

خانه ها را پر از هیاهوی بی اندازه بچه ها کن ، شیطنت های خسته کننده و حوصله سر بر !

 

آمین ، ای خدای بخشنده و مهربان و شنونده !

 

خدایا ، به فرشتگانت بسپار که در لحظه لحظه نیایش خویش ، فرزند مرا از یاد نبرند . . .

ترنم بانو لحظاتی قبل از ترخیص:

پی نوشت:

ترنم بانو دچار اسهال و استفراغ شدید شد که به تشخیص پزشکان ویروس بود...و 7-8 ساعتی در اورژانس بیمارستان بستری شد...

به دلیل بیماری ، واکسن 18 ماهگی به تاخیر افتاد...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان طهورا عسلی
10 فروردین 92 10:30
سلام.
وقتی این پست رو خوندم خیلی ناراحت شدم.
انشاالله که دیگه راهتون به این جور جاها نیفته .

ولی چه میشه کرد این سختی ها با دنیا آمیخته است....



ضمنا ما خیلی وقته شما رو لینک کردیم.



ممنون مامانی مهربون....لطفا ادرس وبلاگتون را برام بزارید..
مامان طهورا عسلی
10 فروردین 92 21:13
سلام .
خوبید؟
وقتتون به خیر.
ما آپیم.


سلام مامان طهورا عسلی....باز هم آدرس وبلاگتون را برای من نگذاشتید...من هم با اجازه از گوگل پیداتون کردم...
فاطمه
11 فروردین 92 17:38
سلام
ای جانم الان حالش بهتره؟
امیدوارم هیچ وقت ویروسا بهش حمله نکن
بوس بوس


ممنون فاطمه جان...بهتره شکر خدا اما هنوز خوبه خوب نشده....
mahdieh
13 فروردین 92 0:58
Tanat be naz tabiban niyazmand mabaad
Vojode nazokat azoorde gazand mabaad


ممنون مهدیه جان...
الينا گلينا
17 فروردین 92 16:41
اي جونم روي تخت بيمارستان نبينمت الهي چقدر مظلوم شدي دلم كباب شد


ممنون...امیدوارم که هیچ بچه ای هیچ وقت مریض نشه...
غزال
18 فروردین 92 13:53
خوشحالم که فرشته ی کوچولوت زود خوب شد ....
دعا کن برای یه کوچولویی بنام ایلیا که از 5 سال زندگیش یه روز رو هم با سلامتی و بدون درد و دارو تجربه نکرده ......


ممنون غزال جان....قابل باشم حتما...این ایلیا کوچولو از آشناهاته؟میتونم بپرسم مشکلش چیه؟
سجاد
3 اردیبهشت 92 22:58
کلیپِ نماز خوندن سجاد کوچولو
بدو بیاااااااااااااااااااا
منتظرم


سجاد کوچولو متاسفانه وبلاگت نصفه باز میشه..سرعت اینترنت خیلی پایینه.در اولین فرصت از وبلاگت بازدید میکنم...