گام هایت همیشه استوار!!!!!!
گویی رسما چهاردست و پا رفتن به صندوقچه خاطرات کودکی ات پیوست !
دلم تنگ خواهد شد !
راستش را بخواهی همین الان دل تنگ شده ام !
برای آن صدای خوش تالاپ و تولوپ روی فرش ها !
برای آن زانوهای تیره رنگ و پرنشانه !
برای آن دو دست و دو پای کوچک کودکانه !
برای آن پاهای همیشه خمیده که هنوز حالت ایستاده به خود ندیده بود !
یادش به خیر ، یادش خوش ، روزها و ماهها در آرزوی دیدنت بودم که چهار دست و پا بروی .
و تو فقط در حالت نشسته خودت را به هر گوشه و کنار میرساندی و از چهاردست و پا رفتن خبری نبود!
ولی از آنجا که تو همه آرزوهای من را همیشه اجابت کرده ای این نیز حاصل شد !
و من در تمام آن روزها فقط ذوق کردم و تحسینت کردم با تمام وجود !
تلاش هایت ستودنی بود دختر زیبا روی پاییزی !
و گذشت ، مانند همه اولین هایی که تو در زندگی رقم زدی !
کاش زندگی دکمه بازگشت داشت ...
آنوقت من هرزمان که دلتنگ این روزهایت میشدم بازمیگشتم و به اندازه تمام روزهای پیش رو در روح و قلبم ذخیره میکردم تمام این لحظه های ناب نابرگشتنی را !
و چقدر زود تک تک آرزوهایم رنگ میگیرد ، بال و پر میگیرد ، پرواز میکند در آسمان آبی ِ دلم !
ترنم عزیزم!!!
نخستین گام هایت به سوی فردا مبارک!!!!!!
دخترکم!!!از زمین خوردن نترس...با هر قدم لرزانت دل من هم میلرزد....با هر بار تلو تلو خوردنت قلب من هم از جا کنده میشود.
دوستت دارم شیرین تر از جانم ، جان ِ شیرینم ، همه آرزوهایم زین پس در تو خلاصه میشود !
باشد که قدردان این همه زیبایی باشم و در دم سپاسگزار خدای مهربان !
ترنم نازنینم!!! گامهایت همیشه استوار ومحکم