............هنوز همانم!!!!هنوز همانی!!!
ترنمم :
چندیست اینجا برایت وقت نگذاشته ام نازنین فرزند ... عذرم را پذیرا باش تا دیرتر نگردیده ....اما هنوز من همان مادرم ،با کمی خستگی بیشتر،با کمی مشغله های دنیایی تر ،با یک دنیا دلتنگی بیشتر ....
من هنوز همان مادر عاشقم ... حتی اگر قلم ننویسد ذره ای، این خالصترین و بی چشمداشت ترین احساس من رقیق نخواهد شد، زنگار نخواهد گرفت.... این همه خواهش دل از آغوش کوچکت.....روح من لحظه ای بی شوق دیدار تو آرام نخواهد بود. من هنوز...
هنوزم که هنوز است صدای" م ا م ا ن" های تو در دلم غوغا بپا می کند.اصلا مگر حدی است بر این سودای عاشقی ...صدای جیغ شادمانی تو به وقت دیدار مستم می کند .کرشمه های تو فارغ می کندم از هر چه خستگی است دلربای من .
و تو همان دخترک منی. با همان نگاه و با همان ابرو که تنها یک بار به وقت بارداری در خواب دیده بودمت .
شکرانه اش که خوابم با تو تعبیر شده ، نه برای جنس تو و نه به صرف خط و خال تو ! خدایم گواه است .نه. بلکه برای عمق پاکی آن چشم و خنده دلبرانه،که حالا در همین نزدیکی هایِ من است ...امانتِ من است ... وجودت برقرار به عافیت دخترکم .
من هنوز با تو حرفها دارم عزیزکم ...اصلا میدانی دردانه؟ با تو هنوز نانوشته هایم زیاد است .انباشته ام از آنچه تو برایش گوش باشی ...
ترنم من !!!
وقتي گريبان عــــدم با دست خلقت مي دريد وقــــــتي ابد چــشـــم تو را پيش از ازل مي آفريد
وقتي زمين نـــاز تو را در آسمان ها مي كشيد وقتي عطش طعـم تــو را با اشك هايم مي چشيد
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلي
من تو را از آنسوی آسمان ها صدا کرده ام ،از جایی بین نیستی و هستی ، از آنسوی عدم،من ترا از بارگاه محبوب خلعتی گرفته ام و قافله سالار،بی شک گرانبهاترین هدیه اش را سوغاتی ام کرده است. شاکرم تا به قیامت .
آمدم که بگویم هنوز همانم ... هنوز همانی .