............بهار بانو چشم به راه آمدنت هستیم!!!!
سال 92 هم گذشت مثل چشم برهم زدن ... و تو دردانه ی زندگی ام بزرگتر شدی و دلبرانه جلوی چشمانم قد کشیدی و تازه ها آموختی . عزیز دل مادر!!!! باور کن که عمر زود می گذرد شاید این کلام را بسیار بشنوی اما می خواهم با تمام وجود بگویم زود می گذرد باور کن !!! کودکی های من نیز زود گذشت سالها پیش ، این سخن را مادرم به من گفته بود اما شیطنت های کودکی فهم کلامش را دور می پنداشت و چه زود گذشت و من مادر شدم درست به مانند مادرم ....بزرگ شدنی که رسیدن به آن را راهی دراز می دانستم.....دخترکم روزی می رسد که معنای حرفم را درک می کنی ... از خدای مهربان می خواهم سال های زندگی ات را با عشق رقم زند و تنها او یاورت باشد ک...
نویسنده :
نگارنده:سمیرا
4:18