ترنمترنم، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

ترنم بانو ، کودک امروز ، بانوی فردا

........شش ماهه ی عاشق!!!!!

سلام ای سرباز كوچك عاشورا! ای بزرگترین سند مظلوميّت پدر! سلام ای سنگین ترین وزنه تاریخ شهادت! ای سوره‌ي كوچك قرآن كربلا ! تو را نمی‌توان گفت مگر با بغضی غيور كه حنجره را می فشرد و سوزی غريب كه شعله‌ورمان می سازد .... پدر قنوت گرفته ترا برای خدا... . سنگ هم كه باشي براي گريستن مي تواني بهانه داشته باشي .... گوش كن! اين صدا صداي بي‌قراري رودخانه است.... ای مظلوم! ای پسر مظلوم! قرن‌هاست كه قرار قلب‌ها را برده‌ای و جگرها را گداخته ای.... پدر قنوت گرفته ترا برای خدا... . وشیاطین تاب دیدن هیچ صحنه ی عبادتی را ندارند... واین گرمی امضاي رنگین توست بر صحيفه‌ي كربلا.....
17 آبان 1392

....ترنم بانو 25 ماهه شد!!!!

ترنم دردانه ی من: این روزها گمان ساده من این است که بهشت خدا به زمین آمده است و در دستهای کوچکی خلاصه شده تا زمانی که آنها را میبویم بوی رحمت پروردگارم را استشمام کنم... وچشمهایی هستند که وقتی در آنها مینگرم به گمانم در چشمه های بهشتی نظاره گر تصویر خودم هستم... و لبهایی که همچون فرشتگان راوی داستانهای زیبایی هستند که گویا با حروف راز بیان میشوند و تنها مفهومشان را من میفهمم و برای دیگران ترجمه میکنم و خدا میداند که چه لذتی دارد. باید مادر باشی تا بدانی مفهوم ساده حرفهای نامفهومم را... خوشبختی اینجاست... همین نزدیکیها... این روزها بسیار به ما سر میزند... همسایه دیوار به دیوارمان که نه، همخانه مان شده ...
11 آبان 1392

.....بابا علی تولدت مبارک!!!!!

دخترکم !!!! جانِ جانِ جانِ مادر!!!! خواستم برایت بگویم ... تحلیل ِ کم وکاستِ این دو سال و یک ماه روزهایِ مادرانه ی مادرت را که تمام و کمال جمع کنی و بگذاری گوشه ای برای فردا.... می رسی به روزهایِ نابِ پدرانه ی پدرت که با کارگردانی هوشمندانه اش خیلی به جا و زیبا کلید خورد و به بار نشست... راستش خیلی وقت ها حسودی کرده ام به ارتباطی که اینگونه بی صدا، آرام و بی هیاهو شکل گرفت ..... رشد کرد .... صاحبِ پَر و بالی وزین شد و امروز و این روزها این همه می ارزد.... حسودی کرده ام به روزهای پدرانه اش.... به این همه عجله برای به خانه رسیدن... برای تقسیم کارهایی که شاید خیلی هایش قابل تقسی...
5 آبان 1392

......حفظ ارزش ها !!!!

داشتم فکر می کردم آدمها به مرورِ زمان و با كسب تجربه و  البته آموختن و آموختن و آموختن، خصلت ها و خصوصيت هايي را به شخصيتشان اضافه مي كنند...بعضي رفتارها مي شود شاخصه يِ بارزِ رفتارشان... همين كه به آنها مجهز مي شوند، در يك قالب جديد جاگير مي شوند ...و يك معنايِ ديگر و تازه تر هم مي گيرند  مثلاً مي شوند بابا اصلاً هم مهم نيست كه خودشان صاحبِ فرزند شده باشند ...يا نشده باشند همين كه ياد بگيرند پشتوانه باشند...محكم باشند ... در لحظه هايِ سخت اطرافيان بي صدا بيايند و ياري رسان شوند... همين كه حتّي وقتِ بي پولي؛ كلي پول برايِ روزِ مبادايِ آدم ها داشته باشند... همين كه وقتي دلهره يِ ناپيدايِ...
5 آبان 1392

.....در ادامه ی پست قبل!!!!

اول نوشت: ترنمم در آخرین جملات پست رمز دار قبلی برایت نوشته بودم که: "می بینی دختر دلم آرام نیست اما برای تو آرامم....نمیگذارم حال خرابم آرامش تو را بگیرد...تمام تلاشم را کردم که نفهمی زخم عمیق دلم را....نفهمی حال خرابم را....با گردش و تفریح رفتن و بازی کردن و شادی کردن هایمان حال تو خوب بود...خیلی خوب...بهتر از همیشه و به همین دلخوشم که حداقل توانستم برای تو مادری کنم در این روزهای سخت... " و این هم عکسهای مربوط به این مدت: و این هم ترنم بانو وقتی تیپ میزنه و آبپاش کوچیکش را برمیداره که به گلهای باغ رضوان آب بده: ترنم بانو در پارک: ترنم بانو در کنار...
28 مهر 1392

....عکس های باقی مانده از تابستان 1392!!!!

دختر کوچولوی ما از بین غذاها عاشق ماهی کبابه..و این هم تلاش برای کباب کردن ماهی... ترنم در حال برداشت محصولات کشاورزی(خیار و بادمجان و کدو و فلفل و انار و سبزی) در باغ دایی مامان!!!   ترنم و بهراد !!!! و باز هم ترنم در باغ دایی با پسرخاله ها !!!! ترنم بانو در دومین نمایشگاه اختصاصی هوشمندسازی مدارس : (ترنم بانو در غرفه شرکت " رها " سه بسته بازی فکری خرید و روی board ها نقاشی کشید یا به قول خودش "چشم چشم ابرو" و کلی بهش خوش گذشت) ...
27 مهر 1392

.....دلنوشته هایی به بهانه روز جهانی کودک!!!!

گاهی دلت از سن و سالت می گیرد.... میخواهی کودک باشی کودکی به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد و آسوده اشک می ریزد بزرگ که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی ...   کاش هنوزم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم!!! بچه که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را از نگاهش می توان خواند کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود کاش قلبها در چهره بود اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد و دل خوش کرده ای...
17 مهر 1392

.....روز جهانی کودک مبارک!!!!!!!!

  به خانه ها صدای شادمان کودکان ترانه بهار زندگی است به خانه ها نگاه مهربان کودکان زلال چشمه سار زندگی است به خانه ها طلوع خنده های کودکان تبسم شکوفه های زندگی است به خانه ها فقط همان صدای کودکان صدای آشنای زندگی است روز جهانی کودک مبارک........ ...
17 مهر 1392